۲۳ مهر نوشتم:
تنها کار مفیدی که توی مهرماه کردم، زنده موندن بود: پر بود از حال بد، زمین خوردن و رکود. دوپامین بیشتری برای بقا در آبانماه نیاز دارم.
بذار با جزئیات بگم..
شروع ماه اینجوری شد که ۴ روز دوران pmsم رو خونهی خاله و با نگهداری از تخمجن ۲.۵ سالهش و کارهای خونهداری گذروندم و روز آخر رسما فرار کردم؛ اواسط ماه پر بود از بیانگیزگیهای کاری و مهارتی؛ و غول مرحله آخر ماه دعواها و اعصابخوردیهای بیخود خانوادگی از طرف مردی بود که ۴۰ سال سن داره اما شعور و تربیت خانوادگیش از یک پسر ۴ ساله فراتر نرفته و حتی کار به جایی رسید که به رفتن از خونه و خوابگاه ساکن شدن فکر میکردم.
ولی خب! من هنوز زندهم حرومزادهها!
سعی کردم سینهخیز هم که شده پیش ببرم برنامههای کلاسی-کاری رو. اون وسطا تصمیمات جدیدی که فکرش رو هم نمیکردم گرفتم، من باب ثبتنام برای ارشد! اونهم رشتهی دلخواهم که پارسال بخاطر ترس از کنکور عملی و دانشگاه راه دور، سمتش نرفتم. فکر میکنم بخاطر کنکور هم که شده کلاسها، سبکها و در کل تمرینات رو خیلی جدیتر میگیرم و در مدت زمان کوتاهی پیشرفت خوبی میکنم. میدونم اگر بحث بازهی زمانی نبود، سمت خیلی از یادگیریها اونهم به این فشردگی، اصلا نمیرفتم. پس، فکر قبول نشدن دردناکه اما خب.. بی دستاورد هم نیست برام.
حس عذاب وجدان و حس نونخور اضافی بودنم گاهی عود میکنه اما میدونم چطور خودم رو آروم کنم. با فکر کردن به اینکه خدا و خرما رو باهم نمیشه داشت و جلب رضایت بقیه در توانم نیست، خیلی هنر کنم خودم از خودم راضی باشم! به خودم یادآوری میکنم شاغل نبودن الانم بخاطر اینه که بخاطر رضایت بقیه و حرف مفت نشنیدن رفتم و ۴ سال سر کلاسهایی نشستم که ذرهای علاقه نبود و یک کلمه از محتوای اون جزوات رو به یاد ندارم الان! پس الان انتخابم شنیدن حرف مفته و پیش بردن برنامههای خودم، نه تحسین و عذاب!
سعی میکنم از زندگی کردن توی این شهر کوچیک کوهستانی نترسم. راستش جریان زندگی انقدر آرومه که فکر سالها اینجا کار کردن حتی به شرط داشتن خونه مستقل، برام عذابآوره. بخاطر همین مدام به خودم یادآوری میکنم که نهایتا یکسال دیگه اینجایی، پس لذت ببر: هر روز زیر نور خورشید میمونم و هوای تازه رو میفرستم ته ریههام و طبیعت اطرافم رو با چشمهام جرعه جرعه مینوشم. با مادرم یا فا، پیادهروی میروم و از قدم زدن توی خیابونهای این شهر لذت میبرم.
از فردا درس خوندن رو شروع میکنم. امیدوارم اونچه که آرزو دارم، برام خیر باشه.