ترنج
کمی بالاتر از مرکز خرید معروف شهر، پشت ایستگاه اتوبوس، یه خونه هست با دروازهی سفید. نمای خوبی نداره و بنظر میرسه داخلش وضعیتی بهتر از بیرونش نباشه. اما در رو که باز میکنی دخترای زیادی اونجا میبینی که چهرهها و روحیات متفاوتشون به خونه روح و نور بخشیده. یه راهپله اونجاست که به ۲ طبقهی بالا و پایین راه داره. اتاق ۱، طبقه پایین، یه اتاق ۶ تختهست که یه پنجرهی کوچیک هم سطح خیابون داره و همین نورگیری کوچیکش باعث شده فضای بهتری از دو اتاقِ دیگه داشته باشه. کمد دیواری آبی بزرگی یکی از دیوارهای اتاق رو گرفته و از هزار ادویهی معطری که دخترک بندری با خودش آورده، لاک ناخنها و لباسهای رنگارنگ دخترا تا جزوه و کتابها توش دیده میشه؛ جزوههایی که مثل روحیات دخترا متفاوته: حقوق، کارگردانی، بیولوژی، زبان و .. اینجا هر روز نوبت یک نفره که با عطر و بوی دستپخت مخصوص خودش برای ۶ نفر غذا بپزه و بقیه رو خوشحال کنه. توی این خوابگاه در حالی که از طبقهی بالا صدای دف زدنِ یک دانشجوی موسیقی روحت رو نوازش میکنه، درِ اتاق دوستت رو باز میکنی و میبینی دارن دور از چشم سرپرست روی مچ دستش تتوی پروانه میزنن. اینجا یک لحظه گریه میکنی و لحظهی بعد با شوخی دوستت غشغش میخندی. اینجا برخلاف هوای سردِ کوچه که گهگاهی از پنجره به داخل میخزه، گرمای دوستی و زندگی جریان داره.