موهای بلند، قصر کوتاه

هرکس تو مشتش یه ستاره داره برای روشن‌تر کردنِ جهان

موهای بلند، قصر کوتاه

هرکس تو مشتش یه ستاره داره برای روشن‌تر کردنِ جهان

موهای بلند، قصر کوتاه

باید خندید و گریست
عشق ورزید
لذت برد و رنج کشید
با نوسانی بسیار در طول حیات..
به گمان من، انسان یعنی همین.

منوی بلاگ

آغاز

جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۳:۱۴ ب.ظ

فروردین، همونطور که انتظار می‌رفت طولانی سپری شد. بازه‌ی اواخر اسفند تا آخر فرودین مثل یک‌سال گذشت. # کارم رو شروع کردم و اولین سفارشم رو - بدون هیچ تبلیغی - از اهواز گرفتم. حس و حالی که داشتم، اگر به میلیارد هم مشتری داشت، نمی‌فروختم! :) چقدر خوش‌شانس بودم که کارفرما بسیار خوش‌حساب و خوش‌اخلاق بود. تمام تلاشم رو کردم که خوش‌قول باشم و انقدر طی اون یک هفته استرس کشیدم که هورمون‌هام بهم ریخت و پریود نشدم! # همیشه فکر می‌کردم با اولین حقوقم یه هدیه‌ی خفن مامان رو مهمون می‌کنم یا یه یادگاری خوب برای خودم می‌خرم. اما بماند که حقوق نبود و یه دستمزد کوچیک بود، مبلغ کمی بود و گذاشتم تو حساب پس‌اندازم. # آموزش‌ها ادامه‌داره هنوز و چقدددر خوشحالم که تو مسیری هستم که یادگیری‌ براش بی‌انتهاست. # این شهر دانشجویی تازه داره به جونِ من و خاطره‌هام میشینه. هوای خنک بهاری، آخرهفته‌های دوستانه که توی خیابون‌های شلوغش سپری میشه، آلوچه و چاقاله‌بادوم‌های تروتازه توی سینی‌های رویی دست‌فروش‌ها، پیدا کردن کافه‌های جدید و بستنی‌های خوشمزه، همه و همه نغمه‌های رنگارنگی میشن برای خاطرات این روزها...

۰۲/۰۲/۰۱
نسیم ~

نظرات  (۱)

۰۲ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۳:۰۸ کلمنتاین ‌‌

عکست رو دوست دارم. توی پس‌زمینه‌ش زندگی جریان داره.

پاسخ:
منم نظر مثبتت در مورد عکسام رو دوست دارم :)))
ماچ :*