موهای بلند، قصر کوتاه

هرکس تو مشتش یه ستاره داره برای روشن‌تر کردنِ جهان

موهای بلند، قصر کوتاه

هرکس تو مشتش یه ستاره داره برای روشن‌تر کردنِ جهان

۱ مطلب در بهمن ۱۴۰۱ ثبت شده است

یک ترم دیگه هم تموم شد و برگشتم خونه. خودمو لای کت یشمی‌م پیچیدم و ۹ صبح، بعد از بعد از آخرین امتحانم از دانشگاه رفتم ترمینال. کل جاده پر بود از برف، دلم لک زده بود برای سرمای کوهستان! مامان اومد دنبالم و همون وسط خیابون جلوی ترمینالی که پر از راننده و مسافر بود، دستاشو باز کرد و رفتم بغلش.. # چقدر به خوابگاه عادت کردم و دوستش دارم. اوایل ترم اگر بهم میگفتن یه روز زینب رو دوست خواهی داشت هم شاخ درمیاوردم، چه برسه به اینکه بیشتر از سمن و سارا هم دوستش داشته باشم. البته، یه سری غم و غصه‌ها و دردودل‌ها آدما رو بهم نزدیک‌تر میکنه. حس می‌کنم تا همیشه، با یادآوری خاطرات خوابگاه بوی للک‌های خوشمزه‌ی گوجه و بادمجونِ زینب توی جمجمه‌م می‌پیچه. # راحیل روزهای آخری بود که کنارمون بود. راحیل ۳۰ ساله‌ی دلسوزمون که هروقت سر به هوایی های عاشقانه‌مون رو میدید با لحن جدی گوشزد می‌کرد: درستون رو بخونید، موقعیت‌خوب، آدم‌های خوب میاره! ولی گوشِ ما بچه‌های ۲۰ ساله بدهکار نبود که نبود و اشک بود که میریخت و ذوق بود که جریان داشت..

۱۸ بهمن ۰۱ ، ۰۱:۳۵
نسیم ~