موهای بلند، قصر کوتاه

هرکس تو مشتش یه ستاره داره برای روشن‌تر کردنِ جهان

موهای بلند، قصر کوتاه

هرکس تو مشتش یه ستاره داره برای روشن‌تر کردنِ جهان

۲ مطلب در فروردين ۱۴۰۳ ثبت شده است

با دوستای قدیمی کوه رفتیم و اکسیژن خالص و پاک کوهستان رو نفس کشیدیم. واقعی‌ترین و ته‌دلی ترین خنده‌های من توی این جمع اتفاق میفته و تنها لحظات خوب تعطیلات سال‌نو، کنار این دخترا سپری شد. چقدر دل کندن و دانشگاه رفتن سخت بود؛ کاش میشد هر بهار، خودم رو لابه‌لای جنگل‌های بلوط حبس کنم و هر لحظه از بوی چویل مست بشم..

۳۱ فروردين ۰۳ ، ۱۴:۳۷
نسیم ~

خانواده‌ی ما، سال نو رو خوب شروع نکردو جهنم واقعی رو تجربه کردیم. تماما با داد و بیداد و قهر و گریه‌های برادرم و کنار نیومدنش با آدم جدید زندگیمون گذشت. انقدر کار بیخ پیدا کرد که وسایلش رو جمع کرد و رفت طبقه‌ی بالای خونه‌ی قبلی‌مون. مادرم میگفت می‌خواد خودش رو بکشه و من یادم نمیره چقدر تا صبح گریه کردم، چندبار رفتم بالای سرش و نفس کشیدنشو نگاه کردم، تا صبح روی مبل بودم که اگر بیدار شد حواسم بهش باشه. دلم نمی‌خواست صبح فردا رو ببینم. بعد هم که برادرم آروم شد و خواست آشتی کنه، اون آدم ابله بنزین ریخت رو آتیشش و کار به جایی رسید که مجبور شد خودش از خونه بره تا برادرم برگرده. هیچ منش و بزرگتری ازش نمیبینم. نه جایگاه پدر رو داره و نه برادر بزرگتر. همسر مادرمه. حتی کمتر. دلم می‌خواد کمترین حد احترام رو براش قائل بشم. مطمئنم که اصلا دوستش ندارم. قبل از اینکه برادرم برگرده دانشگاه، سعی کرد با مامان حرف بزنه و دلایلش رو منطقی بشنوه، منم سعی کردم دلایل و دید خودمو بهش بدم. نهایتا هر کدوم راهیِ شهردانشجویی‌مون شدیم. تصوری از اتفاقات پیش‌رو ندارم و حتی بخاطرش اورتینک هم نمی‌کنم، انقدر که همه‌چیز غیرقابل پیش‌بینی بود این مدت...

۱۶ فروردين ۰۳ ، ۲۰:۴۳
نسیم ~