دیماه؟! فرصت زندگی کردن و دوستداشتنِ عضو جدید خانوادهمون رو به خودم دادم؛ تونستم بیشتر از قبل دوسش داشته باشم و حتی خوشحال باشم از بودنش...
تصمیمی هم گرفتم که فقط شور و هیجان و خامیِ ۲۴ سالگی میتونست وادارم کنه به انجامش. [نگواینپنجرهروبهغروبه،آخرینروزایخوبه..] # تصمیمی که شاید بعدها خوشحال بشم با یادآوریش، شاید توی روزهای دور یا نزدیک گریه کنم و بگم ارزشش رو نداشت، شاید هم به دست فراموشی سپرده بشه؛ باید دید زندگی چه خوابی برامون دیده!
۲۴ دی ۰۲ ، ۲۳:۱۳