موهای بلند، قصر کوتاه

هرکس تو مشتش یه ستاره داره برای روشن‌تر کردنِ جهان

موهای بلند، قصر کوتاه

هرکس تو مشتش یه ستاره داره برای روشن‌تر کردنِ جهان

برای گریه‌های بی‌وقفه

شنبه, ۲ مهر ۱۴۰۱، ۰۵:۵۸ ب.ظ

یک هفته‌ای میشه که فقط روی تختم لم دادم و اخبار می‌خونم. توییتر رو زیر و رو می‌کنم؛ جنایت‌های قبلی رو یادآوری میکنن وجنایات اخیر رو ثبت. اشک‌هامو پاک می‌کنم و به نقل از حامد اسماعیلیون زمزمه می‌کنم: وقت عزا نیست که هنگامه‌ی خشم است. بجز دوبار که برای دیدنِ رامش رفتم بیرون، دیگه از خونه بیرون نرفتم. تمام حرف‌هامون حول محور اتفاقات اخیر بود. حتی از پاییز و دانشگاه هم حرف نمی‌زدیم. لپ‌تاپم بازم داره خاک می‌خوره و برنامه‌هام برای کار کردن و مستقل شدن، بازم بهم ریخت. ذهنم برای روزهای پیشِ رو سناریو می‌چینه و من و قلبم نیشخند می‌زنیم. کسی چه میدونه دنیا برامون چه خوابی دیده؟ 

۰۱/۰۷/۰۲
نسیم ~