موهای بلند، قصر کوتاه

هرکس تو مشتش یه ستاره داره برای روشن‌تر کردنِ جهان

موهای بلند، قصر کوتاه

هرکس تو مشتش یه ستاره داره برای روشن‌تر کردنِ جهان

وانتِ خوشمزه‌فروشی

شنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۱، ۰۱:۵۹ ق.ظ

بهار امسال، ایام امتحانات پایان ترم بود که یه تخفیف تپل از بهترین فست‌فودیِ این منطقه به تورمون خورد و خودمون رو مهمون کردیم؛ اونموقع فکر می‌کردم هرگز بهتر از برگر ۹۰ هزار تومنی با نون مک‌دونالدش، چیزی پیدا نمیکنم. امشب، روبروی همون فست‌فودی، یه وانت بود متعلق به یک خانواده، که ساندویچ میفروختن. خانوم خانواده، پشتِ وانت بساط گاز و باگت و سس‌خرسی چیده بود، آشپزی میکرد و همبرخونگی‌های ۴۵ هزارتومنی‌ش از لذیذترین برگرهایی بود که تا به این‌جای زندگیم خورده بودم. همسرش کنار یه یخچال کوچولو - که من نمونه‌ش رو فقط توی بازاروکیل و بازارهای بندر دیدم-  نوشیدنی‌های تگری میفروخت. دخترشون که ۱۷،۱۸ ساله‌ست هم، برای حساب‌کتاب کنارشون بود. امشب زیر نور کمرنگِ بالای سرمون، پول‌هایی که روشون با راپید نوشته بودم مهسا امینی، زن زندگی آزادی رو بهش دادم و خداخدا کردم بهش گیر نده. نداد. دلم پیش سمبوسه‌هاش مونده و فردا بعد از آخرین کلاسم، قبل از اینکه بیام خوابگاه و وسایلم رو بردارم، بدو بدو میرم و یه سمبوسه ازش میخرم؛ چون معلوم نیست خوابگاه بعدی چقدر از اینجا دوره و من می‌خوام بعدها با یادآوریِ زندگی دانشجوییم، مزه‌ی غذاهای وانتِ خوشمزه‌فروشی رو هم به یاد بیارم.

۰۱/۰۷/۲۳
نسیم ~

نظرات  (۱)

مردم اونقدر بی پول شدن که واسشون مهم نیست اسکناسی که میگیرن چی روش نوشته ، فقط میخوان روزی شون در بیارن .

پاسخ:
نکته ظریفی بود